نکته ۲: خطر اسپویل تجربه! ممکنه بعضی جاها جزئیات زیادی از اینکه چی در انتظارتونه بدم. در نتیجه اگه قصد سفر دارید و میخواید در لحظه با اتفاقات مواجه شید، شاید این مطالب مناسب شما نباشه.
بروزرسانی فروردین ۱۴۰۱: دوستان عزیزی پیام دادند و گفتند با خوندن این مطلب راهی جنوب شدند اما اونجا باد میومده و نتونستن برن لاوان. در نتیجه بهنظرم رسید بهتره قبل شروع مطلب، تاکیدی بذارم که اگه قصد سفر به لاوان و سوار شدن قایق برای لاوان رو دارید، حتما از قبل با سرچ lavan weather در گوگل و رفتن روی برگه wind، وضعیت باد رو در روزهای مد نظرتون چک کنید. اگه باد بیشتر از ۲۰ کیلومتر بر ساعت بود، وضعیت رو ریسکی و اگه بیشتر از ۳۵ بود تقریبا کنسل شده بدونید.
روزای قبل از جزیره لاوان تو همین سفر:
- سوی عسلویه (مقدمات سفر جنوب گردی)
- بنود و ساحل بنود (سفرنامه روز اول)
- روستای زیارت و بومگردی شنیوب (سفرنامه روز دوم)
با اینکه رفتنم از روستای زیارت (که دیشب بودم) به جزیره لاوان و از اونجا به جزیره مارو یا همون جزیره شیدور تو چند ساعت انجام شد و با سحرخیزی سفری کمنظیری که از خودم به نمایش گذاشتم تونستم قبل از ظهر تو مارو اتراق کنم، اونجا انقدر اتفاقات جالب داشت که ترجیح دادم از زیارت تا لاوان که صبح روز سوم میشد رو توی پست جدا بنویسم و در پست بعدش انحصارا بریم سراغ مارو 😁
جزیره لاوان کجاست؟
جزیره لاوان تو استان هرمزگان، حدود ۷۵ کیلومتری شمال غربی کیش از آب زده بیرون. بین کیش و لاوان هم جزیره هندورابی قرار گرفته. ۷۵ کیلومتر با قایق مسافت نسبتا زیادی محسوب میشه و اگه بخواید از لاوان ببرنتون کیش یا بالعکس، اونطور که از یه ناخدا پرسیدم، در زمان نوشتن این پست که زمستون ۱۴۰۰ هست حداقل ۲ تومن براتون هزینه داره. بخشی از این مبلغ هم هزینه بنزین میشه چون قایق موتوریا بسته به وزن بارشون تقریبا صدی صد میسوزونن. یعنی یه رفت و برگشت به کیش از لاوان با بنزین ۳ تومنی حدود ۵۰۰ تومن بنزینشه. بگذریم :))
مسیر سفر به لاوان
نزدیکترین شهر برای رفتن اقتصادی به لاوان بندر مُقام هست که روی نقشه در شمال شرقش (بالای راستش) واقع شده. بندر نخیلو که کمی جنوبتر هست تکنیکلی نزدیکتره، اما روستای کوچیکیه و بعیده قایق خطی پیدا کنید مگه اینکه زیاد باشید و از قبل با قایق هماهنگ کنید که دربستی بیاد اونجا. یکی دو تا شماره خوب براتون تو این پست میذارم.
من برای رسیدن به مُقام باید از روستای زیارت که شب قبلش بودم و بالای سمت چپ این نقشهست راه میفتادم و یه جاده ۴۵ کیلومتری رو به شرق میومدم. این تیکه از زیباترین جادههای ساحلی کل ایرانه و چند تا از معروفترین لوکیشنهای جنوب رو تو خودش جا داده. اصلا سر همین تیکه هم بود که تو پست بنود گفتم با توجه به بار سنگینم که امکان پیاده روی و لذت بردن از این مناظر رو ازم سلب کرده بود، میخواستم برنامه اولیه رو کنسل کنم و از عسلویه برم بوشهر، منتها وقتی دیدم بوشهر چقدر دوره تصمیم گرفتم همون پلن اولم رو برم و بعدا دوباره سبکتر به این خطه برگردم.
اینها مهمترین دیدنیهایی هستند که همین یهذره جاده ازشون میگذره: گردنه مقام یا اونطور که تازگیا معروف شده گردنه عشاق، ساحل سنگی مکسر با سنگها و سازههای عجیب و غریبش (محلیها میگن mokassar ولی بعضی شرکتای تور مینویسن maksar. فکر کنم عربی باشه، اگه بلدید راهنمایی کنید کدومش درستتره) و ساحل زیبای که همگی نزدیک به هم هستن. تو نقشهای که گذاشتم هم با رنگ سبز مشخصن.
شما برای رسیدن به بندر مُقام و از اونجا به جزیره لاوان، اگه ماشین دارید، بهترین راه اینه که ویز بزنید چون نمیدونم کجای ایرانید :)) اما اگه بخواید با هواپیما بیاید، مقصدتون فرودگاه عسلویهست. از اونجا تو آذر ۱۴۰۰ که من سفر کرده بودم، با ۲۵۰ تومن دربستی میارنتون بندر مُقام.
سهشنبه که از بوم گردی شنیوب روستای زیارت زدم بیرون و اومدم لب جاده، پنج دقیقه نشده بود که یه ۴۰۵ از دور چراغ داد. گفت تا مُقام پنجاه تومن میشه و من تهرانی که برای یه اسنپ تا مرکز شهرمون حداقل پنجاه تومن باید بدم، از خدا خواسته سوار شدم. وقتی اومدم بارامو بذارم تو صندوق، زیادی بالا بودن کمک فنرای عقبش نظرمو جلب کرد و فرداش تو جزیره مارو از عرفان (که باهاش تو پست بعدی آشنا خواهید شد و از چابهار تا لاوان رو هیچهایک کرده بود و سمت بلوچستان این ماشینها آشناترن) شنیدم که راننده شوتی بوده.
شوتی چیه؟
من خودمم نمیدونستم شوتی چیه. تو مارو با کانسپتش آشنا شدم. شوتیها (که نمیدونم این اسمشون از کجا اومده) رانندههای بیباکی هستند که بار یا مسافر غیرقانونی دارن و مثل جت رانندگی میکنن. مبدا اونایی که بار میبرن (از جمله راننده من که از همین قشر بود چون وسط صحبتمون گفت این بار بردنا قیافه مو پیر کرده وگرنه متولد هفتاد و پنجم) اکثرا هرمزگان و بوشهره. لنجا بار میارن و شوتی ها میارن تو کشور. اما شوتیهای سیستان و شرق اکثرا یا تو کار بنزین و گازوئیلن، یا مهاجرای افغانستانی. واقعا هم با جونشون بازی میکنن و قصه بالا بودن کمک فنرهای عقب هم اینه که وقتی بار یا مسافر زیاد میریزن تو ماشین، تازه شبیه ماشین عادی میشه و کمتر بهش شک میکنن. هندلینگ ماشین هم بهتر میشه. تو مارو یه صیاد نوجوون تعریف میکرد که یکی از دوستاش که شیشصد کیلو مواد تو ماشینش داشته الان فراریه. چطوری فراریه؟ اینطوری که شوتی ها که غالبا شبونه هم اینور اونور میرن، اکثرا تو ماشینشون یه پیت بنزین دارن تا اگه پلیس دنبالشون کرد، بزنن بغل و کل ماشین رو بفرستن رو هوا. خودشونم تو تاریکی بدوبدو کنن و غیب شن. اینطوری اگرم دستگیر بشن، همه چی دود شده و با وجود ضرر مالی هنگفت حداقل قانونا نمیشه اعلام جرمی (که اکثرا عاقبتش اعدامه) علیه شون کرد. دوست صیاده هم اینطوری فراری بود. راستش من جز تاسف بابت اینکه این بچهها شغل دیگهای ندارن حس دیگهای به ماجرا ندارم. بهنظرم اگه کار امنتری با درآمد مناسب داشتن سراغ این کار نمیرفتن.
آپدیت دی ۱۴۰۱: اخیرا سفری با دوچرخه به اون منطقه داشتم و ویدیویی هم از کل مسیری که حرفش هست و گردنه مقام (گردنه عشاق) گرفتم که میتونید این پایین تماشا کنید (ضمنا اگه یوتوب دارید خوشحال میشم بیاید اینجا که بقیه ویدیوها رو هم ببینید):
خطه ماینر پرور
شوتی بودن تنها شغل عجیب غریب اون منطقه نیست. شاید به فکرتونم نرسه اما ماینینگ بیتکوین و بقیه کریپتوکارنسیها هم از شغلای پرطرفدار منطقهست :)) برای کسایی که تو این حیطه نیستم توضیح کوتاهی بدم که بیتکوین که یه پول دیجیتالیه با محاسبات ریاضی سنگین توسط کامپیوتر تولید میشه و این کار برق زیادی لازم داره. فرآیند ماینینگ بیتکوین (و بقیه پولای دیجیتال یا به اصطلاح درستتر -> رمزارزها)، جریان برق رو تبدیل به پول میکنه. اون منطقه هم به سبب اینکه شرجیه و تابستونای گرمی داره و کولر گازی نیازه، کلا برقش ارزونتر از بقیه کشوره (و اینطور که فهمیدم تو خود جزیره لاوان کلا آب و برق و گاز به برکت حضور شرکتای نفتی مجانیه) و چار پنج سال پیش من با یکی از دوستای نزدیکم، طلا، به فکرش بودیم که بریم اونجا مزرعه ماینینگ بزنیم و انقد کار داشتیم که بیخیال شدیم. اما الان گویا ماینینگ غیرقانونی حسابی پرطرفداره و برادر همون دوست شوتی مون از اهالی فن بود. میگفت ما سیم از پشت کنتور میکشیم و کلا مجانی (اصطلاحا امامی – باتوجه به صحبت امام راحل در مورد مجانی شدن برق) تموم میشه. گهگاهی هم ماشینای سپاه میان تو روستاها و یه دستگاههایی دارن که ماینرها رو نشون میده (منم تعجب کردم که چطوری و ندیدم تا حالا همچین دستگاهی رو اما منطقیه که وجود داشته باشه). اما شوتیه میگفت موضوع اینه که روستاهای ما کوچیکه و همه همدیگه رو میشناسن. اینطوریه که ماشین گشت که از دور میاد، سریع یکی خبر میده و دستگاهها رو خاموش میکنیم و اینطوریه که ماههاست داریم نون در میاریم. علی برکتالله.
پیش به سوی جزیره لاوان
بعد از حدود ۴۰ دقیقه رسیدیم بندر مقام و دوستمم لطف کرد و من رو تا اسکله بندر آورد. اسکله تا جاده اصلی فکر کنم حدود دو کیلومتر فاصله داشت که سر ظهر با کوله من مصیبت بود. یه چیز جالبم که تو لحظه ورودم به شهر مُقام به چشمم خورد، شترهایی بودند که کنار خیابون بودند. انگار مثلا گربههای تهران کنار خیابون باشن.
تو اسکله مقام قایقای خطی هستند تا شما رو به جزیره لاوان ببرند. البته حواستون باشه که همه این برنامههای قایقی مشروط به اینه که باد زیادی نباشه که دریا رو عصبانی کنه. و گرنه ممکنه یکی دو روز تو ساحل معطل بشید. خصوصا تو اسکلههای رسمیتر مثل بندر چارک (که تو پست آخر این سفر بهش میرسیم) و کسی نیست که شبونه دربستی از آب ردتون کنه.
تو آذر ۱۴۰۰ نرخ مقام به لاوان نفری ۵۰ تومن بود. اما اگه بخواید دربستی برید باید حدود ۳۰۰ تومن هزینه کنید. ناخدای قایق ما ابویوسف خان بود. بومی جزیره لاوان که ۳ تا بچه داشت و شریفترین ناخدایی بود که میتونستید پیدا کنید. هرچند اون تیکه همه شریفن و این صرفا از خوششانسی من نبوده که خوبش به پستم خورده. از بندر مقام تا جزیره لاوان حدود ۲۰ کیلومتره و فکر کنم تخت گاز با قایق موتوری نیم ساعتی طول میکشه.
تو راه لاوان روی همین قایقی که فیلمش رو بالا گذاشتم به ابویوسف گفتم میخوام برم مارو، قبلش میخوام برم بقالی خریدامو کنم. بقالی کجاست؟ (چون تو جزیره مارو هیچی نیست. نه آدم، نه حیوون، نه بقالی). گفت خودم با موتور میبرمت چون بارات سنگینه، بعدش میریم اسکله و میریم مارو. منم که ذهنیت تهرانی، گفتم این بابا این پیشنهاد رو میده که بعدش ببرتم مارو و سیصد تومن دربستی بگیره. وقتی رسیدیم اسکله، رفت که قایقشو پارک کنه، من فکر کردم دوباره برگشته سمت مقام. این شد که پیاده راه افتادم سمت خیابون نزدیک اسکله و یه سوپرمارکت خیلی بزرگ دیدم که مفصلتر از تصوراتم در مورد جزیره لاوان بود و از جوجه زعفرونی پمینا تا اسپرسو توش پیدا میشد. خریدامو که کردم و اومدم بیام بیرون، اتفاقی دیدم ابویوسف جلوی دره. اونجا مغازه رفیقش بود (البته تو شهرای کوچیک تقریبا همه با هم آشنا یا رفیق یا به نوعی فامیلن) و اومده بود یه بستنی بزنه تا آمپرش بیاد پایین. گفتم یکی رو پیدا کردم ببرتم مارو: آقای غلامپور. گفت ها اسکله قایقش میدونم کدومه. بیا با موتور میبرمت. خلاصه به هر سیستمی بود بار ۲۷ کیلویی (که اینجا گفتم چرا ۲۷ کیلو شد) رو دو تایی روی موتور نگه داشتیم و رفتیم اسکله آقای غلامپور. اونجا که رسیدیم گفتم چقدر بدم، گفت این چه حرفیه. واقعا ناراحت شد! جوری که ناراحتی رو تو چهرهش دیدم. گفت شما مهمون مایی و من میخواستم با موتور برسونمت که سختت نباشه. واقعا شرمنده شدم که چطوری در موردش فکر میکردم و تهران از ماها چی ساخته. شماره ابویوسف رو میذارم، اگه گذرتون سمت جزیره لاوان افتاد حتما رو دست فرمون خفن، اخلاق برادرانه و قایق باحالش حساب کنید.
ابویوسف: صفر نهصد و هفده، ۹۴۸۶۳۳۹
اقامت در جزیره لاوان
لاوان جزیره نسبتا بزرگیه. عرضش فکر کنم سه چار کیلومتره اما درازه و حدود ۲۴ کیلومتر طولشه. ساحلای زیادی برای کمپ داره از جمله ساحل گرت (تلفظ garet) و ساحل شرکت نفت. این جزیره مثل اکثر جاهای جنوب انقدر امنه و مردمان امنی داره که عرفان میگفت یه دختر تنهای ایرانی دو ماه بود که تو این ساحل گرت کمپ زده بود. برای خودش تنور نونوایی ساخته بود و زندگی میکرد. (هرچند بدیهیه که موقع کمپ زدن در هر صورت نباید موضوعای امنیتی رو نادیده بگیرید). این جزیره پر از آهو هم هست، مثل کیش که البته دیگه تعداد کمی آهو توش موندن. من یه بار تو فرودگاه کیش آهو دیدم! یه چیز دیگه هم که جالبه اینه که یه سری احشام تو لاوان ولن که مال اهالیاند اما تو قفس نیستن و برای خودشون میچرن. من قطعا بزودی دوباره لاوان میرم تا بتونم پیاده و مفصل بگردمش.
لاوان یکی از قدیمیترین جزیرههای خلیج فارسه و خیلی قبلتر از اینکه اون مرحوم کلنگ تبدیل کیش از بیابون به کازینو رو بزنه اینجا قطب صید مروارید منطقه بوده. به اینجا میگفتند جزیره شیخ شعیب. اما الان از بورس افتاده و بیشتر مردمش یا صیادی میکنند یا استخدام شرکت نفتند. وضع اقتصادیشون رو به بالا نیست اما خوشن و در این مورد تو پست مارو مفصلتر حرف میزنم. به برکت وجود شرکتای نفتی، لاوان علاوه بر آنتن نسل چهار هر دو اپراتور، سوپرمارکت و درمانگاه و بانک داره و حتی اگه نخواید کمپ بزنید، اتاق اجارهای و اقامتگاه پیدا میکنید که یه شمارهی خوب جلوتر براتون میذارم. تو لاوان یکسری آفریقاییتبار هم میبینید که دهههاست کارمند همین شرکتای نفتی هستند و خیلیاشون همونجا زن و بچهدار شدند.
من از دوستانم شنیده بودم که هنگام و هرمز و لارک که اطراف قشمن، ده سال پیش بومی و خلوت بودند و الان کمکم دارن تجاری میشن. بشن و نوش جونشون. اما بهنظرم اگه میخواید جزیره گردی کنید، لاوان رو دریابید که زیباییش مروارید خلیج فارسه هنوز.
بلیت هواپیما به لاوان؟
لاوان فرودگاه فعالی داره و از دور میدیدم که روزی یکی دو پرواز ازش بلند میشه اما در اختیار شرکتای نفتیه و پرواز مستقیمی که بتونید براش بلیط بخرید در زمان نوشتن این مطلب که دی ۱۴۰۰ هست نداره. اما از ته قلبم امیدوارم پرواز مستقیم به لاوان از تهران و شهرای دیگه بزودی راه بیفته چون واقعا زیباست. در حال حاضر مامانیترین روش برای اومدن بهش از تهران همین فرودگاه عسلویه و تاکسی مستقیم از فرودگاهه. اگرم ساکن نیمه جنوبی ایران باشید میتونید یه ویز بزنید به بندر مقام.
هر چند برای برگشت از لاوان، یکی از صیادها که تو مارو باهاش آشنا شدم میگفت شنیدم که اگه برید دم فرودگاه، ممکنه همونجا کارت بکشید و سوارتون کنند. این قضیه رو در مورد فرودگاه جم (نزدیک عسلویه) که البته الان دیگه کلا تعطیل شده هم شنیده بودم. دفعه بعد حتما این روش رو تست میکنم و نتیجه رو باهاتون به اشتراک میذارم 😁
از توضیحات ویکیپدیایی که بگذریم، میرسیم به ادامه ماجرا که با موتور ابویوسف اومدیم اسکله آقای غلامپور که برم مارو.
حالا آقای غلامپور کی بود و از کجا پیداشون شد؟ تو فیلمی که از قایق ابویوسف گذاشتم، دو آقا میبینید که یکیشون هالیوودی جلوی قایق دراز کشیده. این دو برادر بامرام که از تهران اومده بودند (و گفتند از فرودگاه عسلویه تا مقام مستقیم با تاکسی اومدند ۲۶۰ تومن، گفتم نرخ دستتون باشه) از آقای غلامپور (که شغل اصلیشون در جزیره لاوان معلمی و مدیریت مدرسه هست) برای پیدا کردن محل اسکان کمک گرفته بودند و وقتی ایشون اومدند جلوی اسکله اصلی لاوان که برادرها رو سوار کنند، گفتم کسی رو میشناسید منو ببره مارو؟ گفتند من چند تا مسافر تو مارو دارم، میخوام برم برشون گردونم. بیا تو رم میبرم. ساعت ۱۲ جلوی اسکله من باش. این شد که من با ابویوسف رفتم جلوی اسکله چوبی ایشون و با قایقشون رفتیم مارو. وقتی هم که رسیدیم تا چهار مسافرشون که از مشهد اومده بودند رو برگردونند، هر کار و خواهشی کردم هیچ مبلغی ازم نگرفتند. گفتند مسیرم بود و به هر حال میومدم. اینه که میگم وقتی اونجایید انگار همه برادراتونن. شماره آقای غلامپور رو هم میذارم. برای اسکان یا هر مشکلی که تو جزیره لاوان داشتید میتونن کمکتون کنند. جز دوستی و شرافت ازشون میبینید.
آقای غلامپور: صفر نهصد و هفده، ۷۶۲۴۳۸۴
اینجوری شد که من بعد از سه روز رسیدم مارو. وقتی رسیدم واقعا یکی از عمیقترین شادیهای زندگیم رو تجربه کردم چون هدف اصلیم از وقتی فکر این سفر به سرم زد مارو بود و تا واقعا پام بهش برسه نمیدونستم میبرن؟ نمیبرن؟ میشه شب موند؟ نمیشه؟
این پست قطعا حق مطلب رو در مورد لاوان بجا نیاورده و تو گذر بعدی و سبکتر به این منطقه حتما حداقل یکی دو شب لاوان میمونم و قصههاش رو به اشتراک میذارم. اما تو پست بعدی مفصلا میریم تو دل مارو و از شگفتیها و خاطراتش میگیم. عجب روز و شبی بود اونجا.
در پیشِ رو:
- جزیره مارو یا جزیره شیدور (سفرنامه روز سوم)
- چارک به کیش (سفرنامه روز چهارم)
- رستوران حبانه کیش (سفرنامه شب چهارم و آخر)
خیلی مخلصیم آقای شوکتی عزیز
بسیار عالی و جذاب نوشتی
خیلی مخلصم آقا غلامپور. خوشحال شدم اتفاقی اینجا رو دیدید. امیدوارم بزودی حتما زیارتتون کنم.
سلام
دمت گرم عالی بود
هندورابی نرفتی؟
سلام. قربان شما
نه، امیدوارم امسال برم.
سلام من سارا هستم با سه تا از دوستای خانومم میخایم یه جنوب گردی حسابی داشته باشیم که نیاز مند راهنمایی یه سفر کده خوب مثل شما هستم ممنون میشم یه شماره تماس برام بگذارید تا بتونم سوالاتم بپرسم چون سوالات با سرچ کردن به نتیجه نمییرسه
سلام کسی میدونه رفتن به جزیره مارو یا شیدور ممنوع شده یا نه؟
شماره هایی که گفتید را چرا نگزاشتید؟؟